مریم بلک ایگل تازهمسلمان آمریکایی
پیاده سازی گروه تحقیقات انجمن شهید ادواردو آنیلی:
مریم بلک ایگل در خانواده ای اصالتا سرخ پوست به دنیا آمد،در خانه احساس آرامش نمیکرد و پدر و مادرش ثبات رفتاری نداشتند. در ۱۴ سالگی به سرش زد که از خانه فرار کند ولی کمی نگذشت که پلیس او را به خانه بر می گرداند. ولی ماندن در خانه برایش باعث افسردگی شده بود و یک سال بعد دوباره فرار کرد. اینبار دادگاه خانواده با دیدن وضعیت او رائ به مستقل شدن او دادند و او رسماً در ۱۵ سالگی از خانواده جدا میشود. مدتها در خیابانهای آمریکا کارتن خواب شد و زندگیاش را با خلاف پیش میبرد. بعد از گذشت چند سال توانست خودش را از آن وضعیت جدا کند و وارد دانشگاه شد. او پس از گذراندن مقطع کارشناسی در شاخه مقایسه ادیان در سطح کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شد. مریم در دانشگاه به عنوان یک مسیحی با دانشجویان مسلمان به مناظره پرداخت و تنفرش از اسلام شدت گرفت!
تحقیق در مورد اسلام و تشرف به آن
بااشتیاق فراوان شروع به تحقیق در رابطه بااسلام کرد تا به دوستانش ثابت کند که اسلام دینی دورغین است. در نهایت تعجب پیش فرضهای مریم در رابطه با اسلام با آنچه در تحقیقاتش به دست آورده بود متفاوت بود. پس از یک ماه کلنجار رفتن با خود مریم واقعیت را پذیرفت و پیش فرضهای ساخته شده توسط جامعه و رسانهها را کنار گذاشت. او در اوج جوانی و کنار گذاشتن تعصباتش در سال ۱۹۸۴ اسلام را به عنوان دین کامل کننده مسیحیت و یهودیت پذیرفت. کمی بعد در رشته خداشناسی ماورایی در سطح دکتری تحصیلاتش را ادامه داد.
من در یک خانواده نا کارامد و از هم پاشیده بزرگ شدم و زمانی که اسلام آوردم به زیبایی آن پی بردم. فهمیدم این حق من است که موجود عزتمندی باشم. خلاف نظر”گناه کار متولد شدن انسان” در مسیحیت من با عزت و آبرو و به دور از گناه متولد شده بودم و این حق انسان است که با او با احترام رفتار شود. پس از آن مریم، تبعیضات بسیاری را به عنوان یک زن مسلمان در جامعه آمریکا تجربه میکند. علاوه بر چندین بار اخراج از سرکار به دلیل پوشش اسلامی بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
یک روز در بخش برنامه ریزی پرستاران نشسته بودم ناگهان کسی از پشت سر روسری من را گرفت و مشخص شد او از هیات مدیره است و اتفاقی در شیفت شب حضور داشته است. او به من گفت فکر کردهای آدم خاصی هستی؟!
– من هم به شوخی گفتم:خب همه ما به نوعی خاص هستیم و از همان جا کار من تمام شد. روز بعد از سازمان با من تماس گرفتند و گفتند متاسفیم؛ ولی از مدیرت بیمارستان با ما تماس گرفتهاند و گفتهاند که دیگر از این نوع افراد برای ما نفرستید. من هم گفتم از این نوع؟!
– او هم گفت بله دقیقا همین نوع کلمه را استفاده کردند. شرمندهایم و میدانیم شما کار اشتباهی نکردهاید. سوابق درخشانی هم دارید ولی اگر آنها پرستار باحجاب نخواهند ماهم مجبوریم تبعیت کنیم چون آنها مشتری هستند. بااینکه اینکارشان غیرقانونی است اما واقعیت همین است.
مریم بعد از مطالعات گسترده شروع به سخنرانی و ترویج اسلام در جامعه خود کرد.
زمانی که اولین بار شروع به سخنرانی کردم به این فکر بودم که باید تصورات غلط هموطنان آمریکاییام را در مورد اسلام از بین ببرم. ولی خیلی زود فهمیدم که افراد زیادی وجود دارند که تنها لقب مسلمانی را به یدک میکشند و هیچ درکی از آن ندارند. باید دانشمان را به هم منتقل کنیم و به همدیگر آموزش دهیم و به همین دلیل بود که من سخنرانیهایم راشروع کردم.
مریم بلک ایگل به درستی فهمید مسلمان بودن با مومن بودن به آموزههای اسلامی امری کاملا متفاوت است. مریم همچنین از فهم نادرست اسلام در آمریکا حتی توسط بسیاری از مسلمانان ناراحت است!
خیلی وقتها خدا راشکر میکنم قبل از شناختن مسلمان ها خود اسلام را شناختم . متاسفانه افرادی را دیده ام که در ازدواج و روابط مختلف با افراد مسلمان بدی آشنا شده بودند. اولین گفتگوی من به عنوان یک مسلمان با دیگر مسلمانان به دفاع از اسلام در برابر خود آنها صرف شد. فهمیدم که اغلب مردم در مورد میراث فرهنگی خود چیزی نمیدانند . انگار که آن اعتقادات مثل برچسب از زمان تولد به آنها چسبیده بود وکج فهمی آنها درباره جایگاه زن در اسلام ناشی از شناخت محدود آنها از حقیقت اسلام است. مثلا آنها میگفتتد ارزش زن در اسلام نصف مرد است ولی در حقیقت اسلام آزادی بخشترین دین برای زنان است. اسلام به ما حقوقی میدهد که تا بهحال نداشتهایم. وقتی اعتقاداتم را با آنها در میان گذاشتم، متوجه شدم آنها هم مثل بقیه در حباب کوچک تصوراتشان زندگی میکنند و باید با تبادل اطلاعات تصورات غلط را از بین برد.
از نوح پرسیدند که به اذن خدا هزاران سال عمر کردی زندگی به نظرت چگونه است؟ او گفت: زندگی مثل یک دالان است. از دری وارد شده و از دالان عبور کرده و از در دیگری خارج میشوید! فهمیدم که این یک مسیر گذراست و ما باید خودمان را برای حقیقت غالی آماده کنیم…