حدیث روز
امام حسين عليه السلام: خوش اخلاقى عبادت است. (كنزالعمال، ج13، ص151، ح36472)
امام على عليه السلام: هر كس خوش اخلاق باشد، زندگى اش پاكيزه و گوارا مى گردد. (نهج البلاغه،خطبه 184)
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :يكديگر را به رفتار نيك با زنان سفارش كنيد.بحارالأنوار، ج33، ص628
رسول اكرم صلى الله عليه و آله:هرزنى،از دنيابرودوشوهرش ازاوراضى باشد،به بهشت مى رود.نهج الفصاحه،ح 1022
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :حيا خوب است ولى براى زنان خوب تر است. نهج الفصاحه، ح 2006

چگونه یک نفر مصداق “صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ” می شود؟

تفسیر آيه 170 سوره بقره

چگونه یک نفر مصداق “صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ” می شود؟

 

آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه ۱۷۰ سوره بقره فرمود: ﴿وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ به تمثیل قرآن درباره پیامبران و کافران اشاره کرد و گفت: فرمود این گروه که مقلد کوری‌اند نسبت به نیاکان گذشته جریان اینها مثل جریان اغنام و احشام است که اغنام و احشام حرف چوپان را که آنها را به حق هدایت می‌کند نمی‌فهمند (فقط صدا را می‌شنوند). اگر یک رمهٴ گوسفندی باشند و یک شبانی داشته باشند که این شبان آنها را راهنمایی می‌کند که کجا آب است و کجا چاه و خطر، کجا راه است و کجا پرتگاه، اینها حرف آن چوپان را نمی‌فهمند فقط صدا را می‌شنوند (هیچ درکی ندارند). فرمود انبیا به منزله راعیان این افرادند و اینها را هدایت می‌کنند، آنها که می‌شنوند و واقعاً انسان‌اند خب خطابِ ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ است و خطاب ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ است و امثال ذلک، آنها که ﴿کَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ اند آنها کسانی‌اند که فقط صوت انبیا را می‌شنوند اصلاً گوش نمی‌دهند ببینند انبیا چه می‌گویند، چون آنچه که باید بپذیرند آن را به وسیله سنت باطل نیاکانشان پذیرفتند، لذا صریحاً می‌گویند: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ ؛ حرف در ما اثر نمی‌کند.

خدای سبحان می‌فرماید که اینها مثل آن رمه‌ای‌اند که حرف شبانشان را نمی‌فهمند و سرانجام سقوط می‌کنند. آن شبان با چوب‌دستی بالأخره باید اینها را به راه بیاورد؛ نه با حرف، نه با هدایت فرمود:﴿وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ﴾ یعنی مَثَل پیامبری که کافران را به حق دعوت می‌کند مَثَل آن شبانی است که رمه را دعوت می‌کند. خب رمه که نمی‌فهمد، یک چوب‌دستی لازم است که اینها را با چوب منزجر کنند. این همان بیان حضرت امیر(ع) در نهج‌البلاغه است که فرمود اگر حرف و برهان در شما اثر نکرد «بالکی» یعنی با داغ‌کردن علاج می‌کنیم. اینکه خدای سبحان فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾ این راجع به مؤمنین است، حالا اگر نشد و این خطاب ﴿أَقِیمُوا الصَّلاَهَ وَآتُوا الزَّکَاه﴾ اثر نکرد، روزی می‌رسد که اینها را «کِیْ» و داغ می‌کنند: ﴿فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ﴾ ؛ روزی فرا می‌رسد که اینهایی که حقوق الهی را پرداخت نکردند (اینها) را با همان مال داغ می‌کنند. پس پیامبر به منزله راعی و شبان است، این مردم به منزله رمه‌اند که حرف شبان را نمی‌فهمند، ولی افراد آگاه به عنوان مؤمنین خطاب می‌شوند، به عنوان اولواالالباب ستایش می‌شوند، به عنوان ناس مطرح‌اند و مانند آن.

خداوند همه را با سرمایه فطرت آفرید

 

صاحب تفسیر تسنیم در ادامه تأکید کرد: … این کفار که حرف ناعق و حرف راعی خود را نمی‌شنوند، در حقیقت: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ [و] چون عاقل نیستند مقلّد کسانی‌اند که ﴿لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ﴾. شما می‌بینید در [بین] این گوسفند‌ها در این رمه‌ها یک کاری که یک گوسفند کرد دیگران هم می‌کنند؛ از یک نهر کوتاهی که پرید دیگران هم می‌پرند بدون اینکه بفهمند آن چرا پرید، آیا درست رفت یا نه، اگر خطر است برای همه است و اگر جای خوبی هم بود برای همه است. این دنباله‌روها عادتشان تقلید است چون تحقیق ندارند، نمی‌دانند که چرا او از این راه رفته است، لذا فرمود: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾. اگر عاقل بودند از کسی تقلید می‌کردند که عاقل و مهتدی باشد و چون عاقل نیستند از کسانی تقلید می‌کنند که ﴿لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ﴾

وی با تأکید بر اینکه هر انسانی را خدای سبحان با سرمایه فطرت الهی آفریده است، افزود: …اگر کسی این فطرت را شکوفا کرد که از عقل و وحی بهتر مدد می‌گیرد و اگر کسی این فطرت را دفن کرده است که ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَ﴾ آن وقت از وحی استفاده نمی‌کند. نه اینکه خدای سبحان کسی را صمّ و بکم آفریده باشد، خدای سبحان همه را با فطرت آفرید، همه را با هوش خلق کرد، هیچ کسی را بدون پذیرش توحید نیافرید؛ استعدادها البته یکسان نیست ولی آن نصاب معیّن که برای تکلیف لازم است به همه داد؛ فرمود: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ پس همه را با این سرمایه آفرید.

 

سلب توفیق فهم معارف الهی؛ پیامد تمرّد از دستورات الهی

 

جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر آیه ۱۷۰ بقره تصریح کرد:  اگر کسی عمداً گوش به دستورات الهی نداد و سراغ شیطنت شیاطین حرکت کرد، از آن به بعد است که خدای سبحان می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ یا ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِی الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ فرمود: از آن به بعد ما توفیق فهمیدن آیات را از این می‌گیریم. اگر ما چندین بار به وسیله عقل و وحی او را هدایت کردیم او بی‌اعتنایی کرد، مهلت دادیم او تمرّد کرد، راه توبه و انابه را باز کردیم او طغیان کرد، از آن به بعد دیگر توفیق فهم را می‌گیریم (این نعمت را به او نمی‌دهیم) او را به حال خودش رها می‌کنیم. فرمود: ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِی الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الارْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾؛ من نمی‌گذارم که آنها به سراغ معارف اسلامی حرکت کنند (آن توفیق را می‌گیرم) اینها را به حال خودشان رها می‌کنم. اگر در سوره «صف» فرمود: ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ این نشان می‌دهد که هرگز خدای سبحان بَدئاً و ابتدائاً قلب کسی را مهر نمی‌کند و چشم و گوشِ دل کسی را نابینا نمی‌کند. آیه هفتم و همچنین آیه هجدهم سوره مبارکه «بقره» که بحثش قبلاً گذشت [به ترتیب] این بود که ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ و اینکه فرمود: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَیَرْجِعُونَ﴾ یعنی آن چنان کر و کورند که اصلاً برنمی‌گردند به جایگاه اصلی‌شان. پس خدای سبحان هرگز ابتدائاً کسی را کور و کر نمی‌کند؛ ولی اگر کسی خود را کور و کر کرد (به سوء اختیار خودش)، دیگر از توفیق الهی محروم است، لذا فرمود: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَیَرْجِعُونَ﴾.

در موارد دیگر فرمود: ﴿إِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ﴾ فرمود که رسول من تو مرده‌ها را اسماع نمی‌کنی؛ کرها را هم اسماع نمی‌کنی ـ خب رسول خدا که در قبرستان بقیع منبر نمی‌گذاشت سخنرانی کند و برای مرده‌ها حرف بزند! ـ فرمود اینهایی که هستند دو قسم‌اند: عده‌ای زنده‌اند؛ عده‌ای مرده، آنهایی که واقعاً مرده‌اند تو توان آن را نداری که اسماع کنی حرف را به دل آنها برسانی، برای اینکه بین حرف تو و دل آنها یک غلاف سنگینی و یک قشر عظیمی است، آنها در آن غار دفن شده‌اند: ﴿جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّه﴾ ما «کنان» قرار دادیم، ما آنجا را غار قرار دادیم و اینها در غار دفن‌اند، چگونه حرف تو را می‌فهمند؟ آنها گفتند که ﴿قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّهٍ﴾ ، خدای سبحان فرمود که ما چندین بار مهلت دادیم بعد دیدیم که هیچ استفاده‌ای نمی‌کنند و هیچ بهره‌ای نمی‌برند، اینها را در آن غار دفن کردیم. یک مقدار از اینها در سوره مبارکه «اسراء» است که ﴿وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ حِجَاباً مَسْتُوراً﴾ ، یک مقدار هم در سوره «فصلت» هست که ما یک حجابی برای اینها قرار دادیم و حرفهای تو در اینها اثر نمی‌کند؛ آیه پنجم سوره «فصلت» این است که ﴿وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّهٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَفِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَیْنِنَا وَبَیْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ﴾؛ یعنی ما اصلاً نمی‌فهمیم تو چه می‌گویی، بین ما و تو حجاب است و خدای سبحان هم فرمود حجاب است منتها حجاب غیرمرئی: ﴿وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ حِجَاباً مَسْتُوراً﴾…

 

محجوب بودن گناهکار درحجاب مستورِ گناه

حجاب دو قسم است. یک حجاب جسمانی و حسّی است که این حجابْ محسوس است مثل اینکه دیوار یا در و پرده حجاب‌اند (این حجاب محسوس است)؛ یک حجابی است مستور که این حجاب را نمی‌شود دید مثل اینکه گناه حجاب است. خب گناهکار محجوب است، واقعاً در حجاب است و نمی‌بیند. و اما اینکه گناه چگونه حجاب است، انسان ببیند که گناه حجاب است این‌چنین نیست، باید بفهمد که گناه حجاب است، وگرنه احتجاب به گناه را نمی‌شود دید، چون این حجاب مستور است. در این دعای شریف ابوحمزه‌ثمالی آمده، که «انک لا تحتجب عن خلقک الا ان تحجبهم الاعمال السیئه دونک»؛ در این دعاها عرض می‌کنیم خدایا تو محجوب نیستی عمل حاجب است (این عمل نمی‌گذارد ما تو را ببینیم). خب گناه حاجب است و اما حاجب‌بودن گناه مستور است، خود این حاجب، حاجبِ غیبی است. حاجب دو قسم است: یا محسوس یا مستور. فرمود ما حجاب مستور قرار می‌دهیم و واقعاً آنها در حجاب‌اند. فرمود که ما آنها را در اکنّه قرار می‌دهیم و واقعاً اینها محجوب‌اند و نمی‌فهمند؛ اما این به عنوان کیفر است، بعد از مهلت‌دادنهای چندین‌باره است و از این جهت فرمود: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾…

منبع: مهر