بسماللهالرّحمنالرّحيم
اگر علي عليه السلام حاکم ميشد ...
در جلسه قبل قسمتي از فرمايشات حضرت زهرا سلاماللهعليها را که در جمع زنان مهاجر و انصار ايراد فرموده بودند قرائت کرديم و در حدي که خداي متعال توفيق داد توضيحات مختصري عرض کرديم. از آن خطبه مبارک به اين فراز رسيديم که مي فرمايند: و ما الذي نقموا من أبي الحسن عليهالسلام نقموا و الله منه نكير سيفه و قلة مبالاته لحتفه و شدة وطأته و نكال وقعته و تنمره في ذات الله ..
حاکم مطلوب
حضرت زهرا سلام الله عليها در اواخر عمر بعد از اينکه با مردم و متصديان حکومت حجت را تمام کردند و نتيجه اي نگرفتند، در اينجا قصد دارند علت انحراف مردم از اميرالمؤمنين عليه السلام را توضيح دهند. براي فهم علت اينکه مردم چرا اميرالمؤمنين عليهالسلام را رها کردند بايد اين مقدمه را مورد بررسي قرار دهيم که مردم از حاکم چه انتظاري دارند و حاکم ايدهآل براي مردم چه کسي است تا بفهميم چرا مردم علي عليه السلام را رها کردند و سراغ ديگران رفتند. برخي از مطالبات مردم از حکومت، عمومي است و براي هر مردمي با هر فکر و عقيدهاي مطلوب است. يکي از اين مطالبات، اجراء صحيح قانوني است که مردم آن را پذيرفته اند. لازمه اجراي صحيح قانون برخورد با متخلفان است. مردم از حاکم انتظار دارند که اگر کساني عمدا از قانون سرپيچي کردند و در حق ديگران ظلم کردند با آن ها برخورد کند و دادشان را از ظالم بگيرد. از ديگر مطالبات عمومي مردم از حاکم اين است که در ظاهر و باطن دلسوز و خيرخواه عموم مردم باشد. مطالبه ديگري که مي توان برشمرد اين است که حاکم خودگزين نباشد و به جد در فکر تامين مصالح جامعه و خدمت به مردم باشد؛ نه اينکه در فکر کيسه دوزي و جمع امتياز براي خود باشد.
اينها مطالباتي است که مردم هر جامعهاي از حکومتشان دارند. اگر حاکمي اين خصوصيات را داشته باشد براي عموم جوامع بشري حاکم مطلوبي است. در جامعه اسلامي يک انتظار ديگر هم اضافه ميشود و آن اين است که ارزشهاي اسلامي را پاس بدارد و سعي کند ارزشهاي اسلامي در جامعه پياده شود. يعني مردم در راه صحيح خداپرستي قرار گيرند و مبتلا به بدعتها و آفتهاي فکري و انحرافات عقيدتي نشوند. اگر حاکمي در مقام عمل، اهل مسامحه باشد و خيلي اين مسايل را جدي نگيرد در چنين موقعيتي معمولا مردم دو دسته ميشوند؛ کساني که ظلم کرده، به حقوق مردم تجاوز نموده و از بيتالمال سوءاستفاده کرده اند وقتي مي بينند با آن ها برخورد جدي نميشود خوشحال مي شوند و از چنين حاکمي راضي هستند. اما ساير مردم وقتي ميبينند به آن ها ظلم شده و حقوقشان ضايع شده است ناراضي ميشوند. وقتي اربابان قدرت و سرمايهداران منافعشان تأمين شود سعي ميکنند ديگران را با فريب قانع کنند تا به گونه اي سرشان گرم شود و مزاحمشان نشوند. اين شيوههايي است که در همه جاي دنيا ميبينيم. شايد در عالم کشوري نباشد که در آن از اين شيوههاي شيطاني استفاده نشود؛ چراکه در همه کشورها گروهي خواص و نخبه هستند که دور حاکم را ميگيرند و حاکم هم به رأي، کمک هاي مالي و نفوذ آن ها احتياج دارد. از اين رو دستشان براي سوءاستفاده از بيتالمال باز است و براي اينکه مردم آشوب نکنند به هر نحوي که شده مردم را سرگرم ميکنند. اين کاري است که در بسياري از حکومتها معمول است؛ اما اسلام به چنين وضعي راضي نيست.
حکومت علي عليه السلام الگوي حکومت اسلامي
علي عليه السلام مظهر تام حکومت اسلامي است. اگر ما حکومت علي عليه السلام را نداشتيم براي اداره کشور چه الگويي داشتيم؟ امام رحمة الله عليه در جواب خبرنگاران خارجي که از ايشان در فرانسه سؤال کردند: اگر شما در مبارزه موفق شديد و شاه را بيرون کرديد قصد داريد چه نوع حکومتي تشکيل دهيد؟ فرمودند: «حکومتي مثل حکومت علي عليه السلام». دوست و دشمن در همه عالم عدالت علي را ميشناسند. اين حکومت الگويي است که در تمام تاريخ بشريت نمونه است. حاکم عادل حقيقي از نظر اسلام کسي است که در مقابل متخلفان قاطعيت داشته باشد و اهل سازش، مسامحه، خويش و قومبازي، حزببازي و ... نباشد و در همه جا حق را اعمال کند. اين نمونه حکومت ايدهآل اسلامي است. مردم علي را شناخته بودند. آن ها در طول 23سال رسالت پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله همواره علي عليه السلام را در کنار پيغمبر ديده و رفتارش را آزموده بودند. همه ميدانستند که علي در برابر حق و در مقابل حکم خدا انعطافپذير نيست. در هنگام اجراي حق، نزديکان و غريبه ها براي او يکسان اند. علي را با اين صفات شناخته بودند و ميدانستند او آدمي نيست که بتوانند فريبش دهند و از او سوءاستفاده کنند.
عيب علي عليهالسلام صفات خوبش بود
حضرت زهرا سلاماللهعليها در اين فراز ميفرمايند: علت اينکه عموم مردم از علي عليه السلام حمايت نکردند همين صفات خوب علي بود وگرنه نمي توان هيچ عيبي در علي پيدا کرد. چه کسي اسلام را از علي عليه السلام بهتر مي شناخت؟ چه کسي براي مردم، براي ضعفا، براي ايتام، براي فقرا و براي بيوهزنان دلسوزتر از علي عليه السلام بود؟ همه ميدانستند که علي نمي توانست اشک يتيم را تحمل کند. ديده بودند که چگونه قنات و نخلستان آباد مي کرد و وقف فقرا مي نمود و خود از آن ها استفاده نميکرد و حتي بارها شده بود خود و فرزندان و اهلبيتش گرسنه ميخوابيدند و مختصر غذايي که داشتند به ديگران مي دادند. ممکن است گفته شود که اين صفات، صفات بسيار خوبي است و هر ملتي که چنين حاکمي داشته باشند به او علاقه مند خواهند شد. پس چرا علي عليهالسلام را کنار گذاشتند؟
بله، مردم علي را خوب ميشناختند. اما خواص دلشان ميخواست علي براي آن ها حساب جداگانهاي باز کند، در حالي که علي عليه السلام اينگونه نبود. او کسي بود که وقتي برادر فقيرش از او تقاضاي سهم بيشتري از بيت المال کرد آهن داغ را به دستش نزديک کرد و عذاب سخت خدا را به او يادآوري کرد. اين بود که ديدند با علي نميشود کنار آمد. حاضر شدند از همه خوبيهاي علي صرفنظر کنند و با کسي عهد و پيمان ببندند که کمي براي آن ها حساب خاص باز کند.
حضرت زهرا سلام الله عليها ميفرمايند: و ما الذي نقموا من أبي الحسن؛ ابوالحسن چه مشکلي داشت که او را رها کردند. حضرت براي احترام با کنيه از مولا علي عليه السلام ياد مي کنند. نقموا و الله منه نكير سيفه و قلة مبالاته لحتفه؛ اشکالشان به علي اين بود که در هنگامه جنگ کسي در مقابل شمشيرش طاقت نميآورد. ديده بودند آن جايي که بايد شمشير بزند باکي از خطر و کشته شدن ندارد. و شدة وطأته؛ علي جايي که قدم ميگذاشت استوار و محکم قدم ميگذاشت نه با مسامحه. و نكال وقعته؛ آن جايي که بايد کسي را مجازات کند ضربهاش عبرتآموز و سخت است. و تنمره في ذات الله؛ اين تعبير، تعبير ادبي بسيار لطيفي است که در فارسي مشابهاش را نداريم. کلمه «تنمر» از «نمر» گرفته شده است. نمر يعني يوزپلنگ. عربها معتقدند در بين حيوانات درنده يوزپلنگ صفت خاصي دارد و آن اينکه هميشه در حال خشم و آماده جنگ است. اين حالت را که هميشه انسان آماده مبارزه باشد و غافلگير نشود، تنمر ميگويند. تنمره في ذات الله يعني آنجا که مربوط به خدا ميشود علي کاملا آماده است و کمال قاطعيت را در مورد تکاليف الهي اعمال مي کند و هيچ انعطاف نميپذيرد. اين عيبي است که مردم از علي ميگرفتند. اين براي مردم قابل تحمل نبود. گاه که علي عليه السلام در مأموريتي فرمانده بود در بازگشت عده اي نزد پيغمبر اکرم صليالله عليهوآله مي رفتند و از قاطعيت و سخت گيري علي عليه السلام شکايت مي کردند. پيغمبر اکرم صليالله عليهوآله مي فرمود: ارْفَعُوا أَلْسِنَتَكُمْ مِنْ شِكَايَةِ عَلِيٍّ فَإِنَّهُ خَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّه؛1 علي درباره کار خدا هيچ انعطاف و نرمش ندارد. اگر تنها حقوق خودش در ميان بود از همه چيز ميگذشت؛ اما آن جايي که پاي حق مردم و حکم خدا مطرح بود از سرسوزني نميگذشت.
سيره علي عليهالسلام تنها راه سعادت بشر
و تالله لو مالوا عن المحجة اللائحة و زالوا عن قبول الحجة الواضحة لردهم إليها و حملهم عليها؛ به خدا قسم اگر انحرافي در جامعه پيش ميآمد و مردم راه را کج ميرفتند آن ها را به راه حق برميگرداند و نميگذاشت مردم منحرف شوند. در هر جامعهاي ممکن است سهوا يا عمدا کجانديشيها و کجرويهايي پيش بيايد. اين يک فضليت بزرگ براي حاکم جامعه است که نگذارد جامعه از مسير حق منحرف شود. و لسار بهم سيرا سجحا؛ در آن زمان شتر، مرکب مناسبي براي مسافرت بود که عربها در سفرهاي طولاني از آن استفاده ميکردند. در سفرها وقتي قافلهاي راه ميافتاد ساربان، شترها را کنترل مي کرد و مراقب بود راکبها را اذيت نکنند. آنجايي که بايد تند مي رفتند آن ها را تند مي راند و آنجا که بايد کند مي رفتند حرکتشان را کند مي کرد. حضرت زهرا سلاماللهعليها ميفرمايند: اگر زمام حکومت به دست علي عليه السلام ميافتاد چنان شتر جامعه را حرکت مي داد که مردم نه عقب بمانند و نه اذيت و خسته شوند و به خوبي به مقصد برسند. «سير سجح» يعني آن حرکت شتر که خيلي آرام است و راکبش اذيت نميشود. لا يكلم حشاشه؛ براي مهار شتر، بندي در بيني آن ميانداخته اند که خيلي نقش مهمي در کنترل شتر داشته است. راکب به وسيله آن به شتر علامت مي داد که چه طور حرکت کند. برخي افراد وقتي سوار شتر ميشدند گاه آن چنان مهارش را ميکشيدند که بيني اش زخم ميشد و يا آن چنان با پا به بغل شتر ميزدند که رانهايشان زخم ميشد به خصوص در سفرهاي طولاني که بايد چندين روز سوار شتر مي شدند و مرتب با پا به بغل شتر مي زدند. حضرت ميفرمايند: اگر مهار شتر خلافت را به دست علي ميدادند آن چنان آرام و هموار آن ها را به منزل ميرساند که نه شتر اذيت ميشد و نه راکب. و لا يكل سائره و لا يمل راكبه؛ آن چنان شتر را حرکت ميداد که نه از قافله عقب بماند و نه راکب، خسته و ناراحت شود. و لأوردهم منهلا نميرا صافيا رويا تطفح ضفتاه و لا يترنق جانباه و لأصدرهم بطانا؛ براي اعراب در آن محيط، آبشخور خيلي مطلوب و مهم بوده است. غالبا آدمهاي باديهنشين در صحراي خشک زندگي ميکردند و در نزديکي محل سکونت هر طايفهاي آبشخوري بوده که آب باران در آن جمع ميشده است و آن ها از آن آب استفاده ميکرده اند. حضرت ميفرمايند: اگر علي زمام حکومت را به دست ميگرفت مردم را آن چنان آرام حرکت ميداد که به موقع به آبشخور برسند؛ نه آبشخوري آلوده بلکه مردم را وارد آبشخوري ميکرد که آن چنان آب در آن ميجوشيد که از دو طرفش بيرون ميريخت و آبي که در آبشخور بود هميشه صاف و زلال بود و کاملا قافله را سيراب ميکرد. علي آن چنان جامعه را هدايت ميکرد که کسي تشنه نمي ماند.
و نصح لهم سرا وإعلانا؛ گفتيم حاکم ايدهآل کسي است که واقعا دلسوز مردم بوده و در آشکار و پنهان در فکر خدمت به مردم باشد. علي اين گونه بود. و لم يكن يتحلي من الدنيا بطائل؛ يکي ديگر از صفات حاکم خوب و ايدهآل اين بود که به فکر خودش نباشد و چيزي براي خودش ذخيره نکند. حضرت زهرا سلام الله عليها مي فرمايند: علي از چيزهاي اضافي و زيورهاي دنيا استفاده نميکرد. و لا يحظي منها بنائل غير ري الناهل وشبعة الكافل؛ از اموال جامعه استفاده نميکرد جز آبي که رفع تشنگي کند و غذاي مختصري که رفع گرسنگي کند. و لبان لهم الزاهد من الراغب و الصادق من الكاذب؛ آن وقت زاهد واقعي از طالب دنيا شناخته ميشد و روشن مي شد چه کسي ادعاي راست دارد و چه کسي ادعاي دروغ. بعد به اين آيه استشهاد ميفرمايند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ؛2 اين سنتي الهي است که اگر مردم شهرها و آباديها (جامعه ) اهل ايمان و تقوا ميشدند (باورهاي صحيح داشتند و ارزشها را رعايت ميکردند) خداوند در همين دنيا از آسمان و زمين برکاتي را بر آ ن ها نازل ميکرد. ولي افسوس! به جاي ايمان تکذيب کردند. به همين جهت ما هم در مقابل اعمال بدشان آن ها را مجازات کرديم.» قرآن ميفرمايد: «اگر جامعه اهل تقوي شوند» يعني اين حکم و اين سنت مربوط به جامعه است نه فرد. ممکن است در جامعه چند فرد خوب هم باشند، اما اگر جامعه فاسد شد خدا آن جامعه را تنبيه ميکند.
وَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِينَ؛3 خيلي جالب است. حضرت آيه قبل را به عنوان قاعده کلي و کبرا آوردند و حال با اسم اشاره «هولاء» به جامعه خودشان اشاره مي کنند. يعني اگر اين مردم هم اهل ظلم باشند به نتايج اعمالشان مبتلا خواهند شد و نميتوانند خدا را عاجز کنند تا دست از سنتهايش بردارد. اشاره به اين آيه نيز بسيار آموزنده است و شامل نوعي پيشگويي است؛ يعني براساس همين آيه شريف، افراد اين جامعه به خاطر تخلف از حکم خدا و ناديده گرفتن آن و شکستن بيعتشان حتما به عقوبت الهي مبتلا خواهند شد.
و صلىالله علي محمد و آله الطاهرين.
1 . اعلام الوري باعلام الهدي، ص131.
2 . اعراف، 96.
3 . زمر، 52.